معنی پدر معماری

حل جدول

پدر معماری

ایمهوتپ

عربی به فارسی

معماری

وابسته به معماری , معماری

فارسی به عربی

معماری

معماری، هندسه معماریه


وابسته به معماری

معماری

لغت نامه دهخدا

معماری

معماری. [م ِ](حامص) بنایی و علم بنایی و شغل معمار.(ناظم الاطباء). عمل و شغل معمار. || آبادانی. آبادسازی:
مصطفی آمده به معماری
که دلم را خراب دیدستند.
خاقانی.
به معماری کعبه چون دست برد
زمانه براهیم پنداشتش.
خاقانی.
این فسانه از بهر آن گفتم که تا آنگه که معماری این مزرعه به تو مفوض است نگذاری که بی عمارت گذارند.(مرزبان نامه ص 292).با این مقدمات معماری ولایت خوارزم بدو ارزانی داشتیم.(التوسل الی الترسل ص 112).


پدر پدر

پدر پدر. [پ ِ دَ رِ پ ِ دَ] (اِ مرکب) جدّ. نیا.


پدر

پدر. [پ ِ دَ] (اِ) (از پهلوی اَبی تَر) مردی که از او دیگری بوجود آمده است. باب. والِد. اَب. بابا. اَبَه:
بپذرفت مهران ستاد از پدر
بنام شهنشاه پیروزگر.
فردوسی.
نبیره سپهدار فغفور چین
پدر گرد خاقان باآفرین.
فردوسی.
بخوبی پری و بپاکی گهر
به پیکر سروش و بچهره پدر.
فردوسی.
پسر بد مر او را یکی خوبروی
هنرمند و همچون پدر کینه جوی.
فردوسی.
فرود آمد و [کیخسرو] پیش یزدان بخاک
بغلطید و گفت ای جهاندار پاک
ستمکاره ای کرد بر من ستم
مرا بی پدر کرد و با درد و غم
تو از درد و سختی رهانیدیم
بدین تاج و دولت رسانیدیم.
فردوسی.
تو ایرانیان را ز مام و پدر
بهی و ز تخت و ز گنج و گهر.
فردوسی.
بر نکونامی چونانکه بود
پدر مشفق بر نیک پسر.
فرخی.
برادر ما [مسعود] را بر آن داشتند که رسول ما را بازگردانید و رسولی با وی نامزد کردند با مشتی عشوه و پیغام که ولیعهد پدر وی است. (تاریخ بیهقی). ما امیرالمؤمنین را از عزیمت خویش آگاه کردیم و عهد خراسان و جمله مملکت پدررا بخواستیم. (تاریخ بیهقی). و بشنوده باشد خان... که چون پدر ما... گذشته شد ما غایب بودیم از تخت ملک. (تاریخ بیهقی). بر خان پوشیده نیست که حال پدر ما امیر ماضی بر چه جمله بود. (تاریخ بیهقی). امیر... داند که ما را بجای پدر است و مهمّات بسیار در پیش داریم. (تاریخ بیهقی). گفت جان پدر تو نیز اگر بخفتی به از آنکه در پوستین خلق افتی. (گلستان).
- مثل پدر، مهربان چون پدر. و پدرِ پدر و پدرِ مادر؛ جَدّ.
|| یکی از اقانیم ثلاثه، نزد ترسایان. اَب. || آدم ابوالبشر. || پدر پریان، جان ّ. || پدر شدن، اُبُوّت.
- امثال:
پدر کشته کی میکند آشتی.
ترکیبها:
برادر پدر. (فردوسی). بی پدر. پدر بر پدر. هم پدر. (فردوسی). رجوع به همین کلمات شود.


پدر بر پدر

پدر بر پدر. [پ ِ دَ ب َ پ ِ دَ] (ق مرکب) اباً عن جدّ:
چو بر خسروی تخت بنشست شاد
کلاه بزرگی بسر برنهاد
چنین گفت کز دور چرخ روان
منم پاک فرزند نوشیروان
پدر بر پدر پادشاهی مراست
خور و خوشه و برج ماهی مراست.
فردوسی.
پدر بر پدر پهلوان بوده ام
نگهدار تاج کیان بوده ام.
فردوسی.
پدر بر پدر بر نیای منند
بدین و خرد رهنمای منند.
فردوسی.

فرهنگ فارسی هوشیار

معماری

رازیگری مهرازی ساختمان غلگیری ‎ عمل و شغل معمار، عمارت آبادانی: } این فسانه از بهر آن گفتم که تا آنگه که معماری این مزرعه بتو مفوض است نگذاری که بی عمارت گذارند ‎. { (مرزبان نامه. تهران سال 1317 ص 292) . } با این مقدمات معماری ولایت خوارزم بدو ارزانی داشتیم. { (التوسل الی الترسل. 112)


پدر بر پدر

جداندرجد اباعن جد: (پدر بر پدر پهلوان بوده ام نگهدار تاج کیان بوده ام. ) (فردوسی)

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

معماری

آبادگری، رازی گری، مهرازی

فارسی به ایتالیایی

معماری

architettura

تعبیر خواب

پدر


پدر: نیکبختی

در حال مرگ: شرمساری

پدر شدن: تحولات - لوک اویتنهاو


۱ـ اگر در خواب پدر خود را ببینید، علامت آن است که با مشکلی در زندگی مواجه می شوید. مشکل شما حل نمی شود مگر با فرد عاقلی مشورت کنید.

۲ـ اگر خواب پدر خود را ببینید که پیش تر مرده است، علامت آن است که کارهای شما به سختی پیش خواهد رفت.

۳ـ اگر دختری خواب پدر خود را ببیند که پیش تر مرده است، نشانه آن است که نامزدش او را فریب می دهد. - آنلی بیتون

فرهنگ معین

پدر

جاندار نر (به ویژه انسان) که دارای فرزند است، مجازاً بنیانگذار، پدید آورنده چیزی تازه، مثل پدر شعر نو، عنوان احترام آمیز و مهرآمیز برای مردان سالخورده، بابا، باب، واله، صلواتی نوعی تحسین و تمجید که غالباً بر [خوانش: (پَ یا پِ دَ) (اِ.)]

معادل ابجد

پدر معماری

567

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری